دلتنگی های من و اون غریبه
دلتنگی های من تو هستی که میدانی و خبر نداری
دعایت میکنم سرگرم باشی
به پیش این و آن دلگرم باشی
تومحصول دل این نازنینی
نبینم یک شبی دلتنگ باشی 
سه شنبه 9 شهريور 1395برچسب:دعا،عشق،دلتنگی،دوست،خاطرات, :: 10:3 :: نويسنده : هادی

خاطراتم خاطراتت را شمرد
یک به یک گفت و چند باری شمرد


بارها گفتم تو خوبی یا که من
گفتم از خوبی توست خوبی من


گفتمش زیبایی و دل می بری
گشته ای یار من از بس دلبری

تو شدی دو من هنوزم بی کسم
از برای خوبیات دلواپسم

یار گشتی و منم دلدار تو
این هم از حس تو وخوبی تو

دل فریب و جان فریب دلبر فریب
من شدم بیچاره  در دنیا غریب

خوبی ات بیش از منو اموال من
بیش از احساس منو دنیای من

من شدم هیچ و تو دنیایی شدی
در کنار من ولی رویا شدی

در کنارت هستم و دل میدهم
مهربان باشی تو گردن میدهم
من ز پوچی میروم تنها شوی
خوب باشی صاحب دنیا شوی

جمعه 10 بهمن 1393برچسب:, :: 19:37 :: نويسنده : هادی

خاطره ای ازت نخواهد ماند وقتی  کارت شمردن نفرات و وعده های شان هست

به هر کسی که برسی خواهی گفت بهترین ها با من بودند و مرا خواستند

ولی جوابی نداری که بهترین هایت کجایند و تو چرا تنهایی

دیگر آینه هم از دست تو به ستوه آمده و رفتنت را میخواهد

و تو زیبایی نقش صورتت را به رخ دیگران میکشی

به هرکس برسی از نامردی و بدی روزگار خواهی گفت

و از مهربانی و گذشت خودت وصف ها خواهی کرد

تو حتی دلت را بهترین میدانی

و دیگران را بدترین

تو اگر جای این همه خوبی

دلی بی ریا

قلبی با محبت

گذشت و فداکاری

و با احساس بودی

فرق نقد و قند و بودن و نبودن ها رو میدانستی

فرق آنکه باید باشد و آنکه نباشد را می فهمیدی

 

پنج شنبه 9 بهمن 1393برچسب:, :: 14:36 :: نويسنده : هادی

میدونی چــــــــــیه خواســــــــته خودت و دلت را هم نخواستــــــــــــــــــــی

من مقصر نیستــــــــم من خواستـــــه ات بــــودم که نخواستــــــــــــــــــــی

جمعه 14 آذر 1393برچسب:, :: 1:37 :: نويسنده : هادی

بعضی وقتها یک حسی بی مقدمه میاد و بی محابا به دل میشینه

چهره ات راعوض میکنه صورتت راسرخ میکنه گوشهات داغ میکنند

قلبت تندتند میزنه دست و پات میلرزه زبانت به بگم نگم میافته

چشمات فقط یه جا خیره میشه ذهنت کار نمیکنه دلت پرآشوب میشه

لحظاتت نامنظم و بی اختیار میگذره

فقط چیزی را میخوای که دلت میخواد چیزی که آرومت کنه

این خیلی حس زیبا و خواستنی ست که امروز گرفتارم کرد

گرفتاری شدم که نمیخواستم تموم بشه نمیخواستم جدا بشه خدا خدا کردم و نگاه کردم

الان منم و این دل بی طاقتم که مدام از نگاههای معصومش یاد میکنه

دقایق را نگاه میکنه تا ببینه کی میشه دوباره ببینتش

همه اینها به کنار احساس میکنم الان روبروی منه و دست و پامو گم کردم اینو دیگه کجای دلم بذارم

کاش خدا نظری بحالم بکنه که خواب نباشم و خواب نبینم

دو شنبه 10 آذر 1393برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : هادی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد

درباره وبلاگ

دل کندن از کسانی که دوستشان داریم بی فایده است ، گذر زمان به ما خواهد آموخت که جایگزینی برای آنها نیست ! ولي بدان كه وجود من ارزش دوست داشتن دارد پس آزارم نده اگر كه ميبيني دوستت دارم دلیل نداریم وتنهاییم نیست

موضوعات
نويسندگان



آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 95
بازدید کل : 138761
تعداد مطالب : 64
تعداد نظرات : 293
تعداد آنلاین : 1